۱۳۸۸ تیر ۸, دوشنبه

«حق مسلم ما» چیست



یک سئوال ساده:

چگونه است که شما فریاد میزنید و دلسوزی میکنید که «انرژی هسته ای» حق مسلم مردم ایران است، اما چیزی به سادگی یک «رای» شفاف و سالم و «حق انتخاب» رئیس جمهور دلخواه خود که مردم بیچاره ایران در طلبش فریاد میکشند و جان میدهند را «حق مسلم» آنها نمیشناسید ؟



Balatarin

۱۳۸۸ تیر ۷, یکشنبه

تقاضای مهم از مدیران بالاترین: برای مدت محدودی کاربر جدید نپذیرید


با توجه به اینکه کودتا گران تمام قدرت خود را بر پیشبرد یک جنگ گسترده روانی به قصد در هم پاشیدن مقاومت مردمی متمرکز کرده اند؛ و با توجه به اینکه موج واضح این تکنیک آنها را میتوان در روزهای اخیر در بالاترین دید که از طریق پخش شایعه های مختلف و ایجاد سردرگمی و هراس در جامعه کاربران ایجاد شده است؛ و با توجه به اینکه به نظر میرسد اغلب این رفتارها توسط کاربران خلق الساعه ای انجام گیرد که از حسابهائی که ظاهرا تنها به همین قصد ایجاد شده اند به تخریب روانی و سردرگم کردن فضای عمومی بالاترین میپردازند؛ و با توجه به نقش مهم و حیاتی بالاترین در این روزهای حساس و در میان محدودیتهای اطلاعاتی ایجاد شده: پیشنهاد میکنم تا مدیران بالاترین برای مدت محدودی (مثلا تا هنگام مشخص شدن وضعیت کودتا در ایران) از پذیرش کاربران جدید خودداری کنند.

پایان رسمی رویائی به نام «جمهوری اسلامی»؛ یا چگونه احمدی نژاد با یک حرکت جمهوری اسلامی را کیش و مات کرد (دنباله)

توجه: متن زیر دنباله متن قبلی است که میتوانید اینجا ببینید.

اما آن «استثنای تئوریک» که اشاره کرده بودم:
که البته چندان «استثنائی» نیست، بلکه این کلمه بیشتر بهانه ای بود که این موضوع را اینجا بگنجانم که در ذهنیت برخی از پشتیبانان کودتای احمدی نژاد که خود در واقع تئوریسین های «حکومت اسلامی» نیز به حساب میآیند، روندی که تحت عنوان امکان دوم عرض شد (یعنی تبدیل جمهوری اسلامی به حکومت اسلامی) نه تنها بیانگر شکست پروژهٔ جمهوری اسلامی نیست، بلکه برعکس نشانی از موفقیت آن پروژه میباشد، به این ترتیب که در پرداخت این گروه مفهوم «جمهوریت» از اول تنها به این دلیل در سیستم سیاسی ارائه شده توسط آیت الله خمینی گنجانده شده بوده که اجتماع ایران «ظرفیت» و گنجایش «معنوی» برای قبول بی چون و چرای «حکومت اسلامی» را هنوز نداشتند.

از دید برخی در این گروه، دورهٔ سی ساله ای که پشت سر گذاشته ایم در حقیقت نوعی پیش در آمد بر ظهور حکومت اسلامی بوده است (که خود پیش در آمدی بر ظهور مهدی موعود خواهد بود)، و در طی این دورهٔ سی ساله دولت اسلامی وظیفه داشته است تا با آموزش قدم به قدم و مدیریت جنبه های مختلف جامعه، گنجایش معنوی و روحی مردم را به حدی برساند که خودشان خواستار حکومت اسلامی بشوند. در حقیقت آنها درمرور بر سی سال گذشته نوعی «تکامل» را میبینند که ااز طریق دولتهای سازندگی و اصلاحات به جنبه های مختلف احتیاجات مادی (سازندگی) و سطحی و غیر معنوی (اصلاحات) مردم رسیدگی شده است تا جائی که جامعه قادر شده است در انتخابات نهم نهایتا بلوغ معنوی خودش را به نمایش بگذارد، و خواستار دولت «عدل» و «معنویت» بشود، که همان جناب احمدی نژاد باشد. ناگفته نماند که عده قابل توجه دیگری در این گروه این اندیشهٔ تکاملی را نیز قبول ندارند و دولتهای سازندگی و اصلاحات را تنها به چشم موانعی در راه حکومت اسلامی میبینند که آرام آرام و به طرق مختلف از سر راه برداشته شده اند تا راه برای دولت امام زمانی باز شود.

در هر صورت در اندیشهٔ تمام زیر مجموعه های این گروه به قدرت رسیدن مجدد دولت احمدی نژاد لازم، حتمی و غیر قابل بازگشت است، چرا که در واقع این دولت نقش بسیار مهمی دارد به عنوان یکی حلقه های آخرین در زنجیر یا پلی که یک سر آن در حکومت طاغوت است و سر دیگرش در حکومت الله. به عبارت دیگر، در روایت این گروه جایگزین شدن جمهوری اسلامی با حکومت اسلامی یک مسیر طبیعی، صواب، و از پیش حساب شده است.

پایان رسمی رویائی به نام «جمهوری اسلامی»، یا چگونه احمدی نژاد با یک حرکت جمهوری اسلامی را کیش و مات کرد



در پی کودتای مهدوی احمدی نژاد، و نیز پافشاری بی برو برگرد «نظام» در تائید حقانیت آن، سیستم سیاسی حاضر در ایران تنها دو راه در مقابل دارد: یا دولت کودتا شکست میخورد و برچیده میشود، یا دولت کودتا موفق میشود و میماند. موضوع بحث کوتاه امروزم این است که این هردو حالت در یک جنبه مشترک هستند، و آن اینکه هر کدام که به واقعیت بپیوندد خط پایانی بر تز «جمهوری اسلامی» با مشخصاتی که سی سال پیش توسط آیت الله خمینی پایه گذاری شده است خواهد کشید (البته با یک استثنای «تئوریک»، که در پایان ذکر خواهم کرد)

احتمال اول: شکست پروژهٔ کودتا
در صورت شکست کودتا، از آنجا که «صاحبان» اصلی جمهوری اسلامی همه چیز خود را در قماری بر سر حرکت احمدی نژاد باخته اند، خواه ناخواه شکست کودتای احمدی نژاد منجر به از متلاشی شدن پایه های مهمی از حقانیت و مشروعیت سیستم فعلی خواهد شد، که دیر یا زود ایجاد تغییرات اساسی در مدل سیاسی فعلی را ایجاب خواهد کرد. چنین رویدادی به این معنی خواهد بود که پروژه ای که سی سال پیش تحت عنوان «جمهوری اسلامی» در ایران پایه گذاری شده بود عملا ناکارآمد بوده است، و نظام حاصل از چنین تغییر اساسی هرچه باشد جمهوری اسلامی با مشخصات حال حاضر نخواهد بود.

احتمال دوم: پیروزی پروژهٔ کودتا
در صورت پیروزی کودتا، از آنجا که مشروعیت نظام حاصله ارتباطی با آراء مردم نخواهد داشت جنبهٔ «جمهوریت» نظام به طور خود به خود از محاسبات سیاسی حذف خواهد گشت، و به این ترتیب «جمهوری اسلامی» جای خود را به «حکومت اسلامی» خواهد بخشید. اگرچه بی شک رژیم حاصله از کودتا تلاش کاملی خواهد کرد که حتی الامکان از طریق پوششهای تبلیغاتی و رسانه ای خود را مقید و معتقد به تز «جمهوریت» معرفی کند، از یک سو طبیعت ایدئولوژیک و آرمانهای اتوپیائی/توتالیتر آن رژیم به طور فزاینده ای امکان حفظ آن پوشش را ضعیفتر و ضعیفتر میکند، و از سوی دیگر با گذشت زمان و در رودرروئی های مختلف با پروسه هائی همچون انتخابات مختلف، که نمادهای عملی «جمهوریت» محسوب میشوند، حکومت فوق به طور فزاینده ای مجبور خواهد شد تا باورها و دیدگاههای واقعی خود را عملا به نمایش بگذارد. نظام حاصل از این روند طبیعتا هرچه باشد «جمهوری اسلامی» با مشخصات حال حاضر نخواهد بود.
اجازه بدهید تا این متن را کوتاه نگه دارم، و آنچه از آن به عنوان «استثنای تئوریک» ذکر کردم را در پست بعدی بنویسم.

۱۳۸۸ تیر ۶, شنبه

☚ تحلیل خوب ژیژک از جنبش مردمی اخیر


دو سه روز پیش منتنی به قلم «ژیژک» به اینترنت تزریق شد که تحسین برانگیز بود. خیلی جالب بود برایم که بدون حضور نزدیک در ایران، چه الان و چه قبل از این، ژیژک با اینهمه موفقیت جریانات در حال اتفاق را تحلیل کرده باشد، و خیلی هم امیدوارم کرد به خط تحقیق و نوشتنی که خودم انتخاب کرده ام، یعنی تلاش به سوی یک تئوری حاصل از امتزاج روانکاوی، فرهنگ و سیاست.

متن انگلیسی ژیژک را میتوانید اینجا بخوانید. وبلاگ فارسی «پله برقی» متعلق به «بهمن هاتفی» هم یک ترجمهٔ بسیار خوب از متن را انجام داده است که توصیه میکنم حتما بخوانید، و چون متن ارزشش را دارد، با اجازه آقا یا خانم هاتفی اینجا هم برایتان کپی میکنم.

متن فارسی تحلیل «سلاووی ژیژک»، کپی شده از وبلاگ «پله برقی»:

آیا گربه به دره سقوط خواهد کرد؟

نوشته اسلاوی ژیژک

هنگامی که حکومتی خودکامه به بحران آخرین خود نزدیک می‌شود، مراحل اضمحلالش قاعدتاًً در دو مرحله اتفاق می‌افتد. پیش از فروپاشی نهایی، گسستگی اسرار آمیز به وقوع می‌پیوندد: به یکباره مردم در می‌یابند که بازی تمام شده است، آنها به سادگی دیگر نمی‌ترسند. قضیه فقط این نیست که رژیم مشروعیتش را از دست می‌دهد، بلکه اعمال قدرتش به خودی خود به عنوان واکنشی از سر ناتوانی و ترس تعبیر می‌شود. همه ما با این صحنه کلاسیک کارتونی آشنایی داریم: گربه به پرتگاهی می‌رسد، اما به راه رفتنش ادامه می‌دهد، و این حقیقت را که دیگر زمینی زیر پایش نیست نادیده می‌گیرد؛ فقط هنگامی افتادنش آغاز می‌شود که به پایین نگاه می‌کند و ژرفای دره را می‌بیند. رژیمی که اقتدارش را از دست می‌دهد، شبیه همان گربه بالای پرتگاه است: برای افتادن فقط کافیست که یادش بیاندازید به پایین نگاهی بیاندازد...

در کتاب شاه شاهان، که شرح کلاسیکی از انقلاب خمینی است، ریژارد کاپوشینسکی لحظه دقیق این گسست را نشان می‌دهد: بر سر چهارراهی در تهران، هنگامی که پلیس بر سر تظاهرکننده‌ای داد کشید که حرکت کند و او از جایش تکان نخورد، پلیس شرمنده صرفاً از خیر او گذشت؛ یکی دوساعت بعد، همه تهران این داستان را می‌دانستند و اگرچه درگیری‌های خیابانی هفته‌های متمادی ادامه داشت، همه به نوعی می‌دانستند که بازی دیگر تمام شده است. آیا اکنون هم اتفاق مشابهی در حال وقوع است؟

روایت‌های مختلفی از اتفاقات تهران وجود دارد. برخی در این اعتراضات اوج "حرکت اصلاح‌گرایانه" هوادارغرب را می بینند که در همان جهت انقلابهای "نارنجی" در اوکراین، گرجستان و غیره بود - واکنشی سکولار به انقلاب خمینی. ایشان این اعتراضات را به عنوان نخستین گامها در جهت ایرانی جدید، سکولار و لیبرال دمکرات می بینند که از بنیادگرایی اسلامی آزاد شده است. این تعبیراز سوی شکاکانی خنثی می‌شود که باور دارند احمدی‌نژاد واقعا برنده شده است: او صدای اکثریت است ، در حالی که هواداران موسوی از میان طبقه متوسط و فرزندان نازپرورده آنان می‌آیند. به طور خلاصه می‌گویند: بیایید توهم‌ها را به کناری بگذاریم و با این حقیقت روبرو شویم که، با احمدی‌نژاد، ایران رییس جمهوری دارد که لایق آن است. در مرحله بعد، کسانی هستند که موسوی را به‌خاطر تعلقش به نظام روحانی حاکم رد می‌کنند که تنها قیافه ظاهری‌اش از احمدی‌نژاد بهتر است: موسوی هم قصد دارد برنامه انرژی هسته‌ای را ادامه بدهد، مخالف به رسمیت شناختن اسرائیل است، به علاوه به عنوان نخست وزیر درسالهای جنگ با عراق از حمایت کامل خمینی برخوردار بوده است.

دست آخر، غم‌انگیز ترین این مواضع متعلق به "چپ گرایان" طرفدار احمدی‌نژاد است: مهمترین مسئله برای ایشان استقلال ایران است. احمدی نژاد برای این پیروز شد که برای استقلال کشور ایستادگی کرد، فساد نخبگان سیاسی را نشان داد و سرمایه نفت را درجهت ارتقای درآمد اکثریت فقیر به کار برد - احمدی نژاد واقعی این است ، یا اقلا به ما این‌گونه می گویند، که زیر تصویرمتحجر و منکرهولوکاست که رسانه‌های غربی از او ساخته‌اند، ‌پنهان است. بر اساس این دیدگاه، آنچه اکنون در ایران در حال وقوع است تکرار واقعه برکناری مصدق در۱۹۵۳ است - کودتایی با خرج غربیان برعلیه رییس‌جمهورمشروع و قانونی. مشکل این دیدگاه فقط انکار مستندات نیست: مشارکت بالای راًی‌دهندگان ازمیزان معمول ۵۵ درصد به ۸۵ درصد را فقط می‌توان به عنوان رأی اعتراضی تعبیر کرد. به علاوه،‌ این دیدگاه عدم درک خود را از نمایش اصیل اراده مردم به نمایش می‌گذارد، و قیم مآبانه می‌پندارد که برای ایرانیان عقب‌مانده، همان احمدی‌نژاد مناسب است - اینها هنوز آنقدر به بلوغ نرسیده‌اند که چپ سکولار بر ایشان حکومت کند.


این روایتها، با وجود تعارضات شدیدی که با هم دارند، همگی بر اساس محور تقابل بین تندروهای اسلامی با اصلاح‌گرایان لیبرال غرب‌گرا بنا شده‌اند. به همین دلیل است که نمی توانند جایگاه موسوی را تعیین کنند: آیا بالاخره موسوی اصلاح طلبی با پشتوانه غرب است که به دنبال آزادی فردی بیشتر و بازار آزاد است، یا عضوی از نظام روحانی حاکم که نهایتاً پیروزی‌اش هیچ تأثیر جدی در تغییرطبیعت رژیم ندارد؟ چنین نوسانات فاحشی در این تحلیل‌ها نشانگر آن است که همگی از درک طبیعت حقیقی این اعتراضات عاجزند.


رنگ سبزی که هواداران موسوی اختیار کرده‌اند، فریاد‌های الله اکبری که از پشت‌بامهای تهران در تاریکی شب طنین انداز می‌شود، به وضوح نشان می‌دهد که ایشان این عمل خود را تکرار انقلاب ۱۹۷۹ خمینی می‌دانند، ‌بازگشت به ریشه‌های آن و شرایط پیش از انحراف انقلاب . این بازگشت تنها شامل برنامه‌ها نمی‌شود؛ حتی بیش از آن شیوه فعالیت جمع را مد نظر دارد، اتحاد راسخ مردم، اتفاق نظر و یکپارچگی فراگیرشان، خود-سازماندهی ابتکاری‌شان، شیوه‌های فی‌البداهه‌ برگزاری اعتراضاتشان، ترکیب منحصر به فردخود انگیختگی و نظم اشان، یا آن راهپیمایی تهدید آمیز هزاران-هزارشان در کمال سکوت. ما اینجا با خیزش مردمی اصیلی از طرفداران مغبون‌شده انقلاب خمینی سروکار داریم.

چندین پیامد مهم از این دیدگاه نتیجه می‌شود. نخست، ‌احمدی نژاد قهرمان اسلام‌گرایان فقیر نیست، بلکه یک پوپولیست واقعا فاسد اسلامو-فاشیست است، یک یرلوسکونی ایرانی که ترکیب رفتارهای دلقک‌ مآبانه و اقتدارگرایی سیاسی ظالمانه‌اش حتی اکثریت آیت‌الله‌ها را هم معذب می‌کند. نان پخش کردنهای عوام‌فریبانه‌اش به فقرا نباید ما را بفریبد: پشت سراو نه فقط سازمانهای سرکوب‌گر پلیس ودستگاههای بسیار غربی شده روابط عمومی ، بلکه یک طبقه تازه به‌دوران رسیده ثروتمند قوی ایستاده که در نتیجه فساد رژیم به‌وجود آمده است ( سپاه پاسداران ایران نیروی شبه نظامی طبقه کارگر نیست، بلکه نهادی فوق‌العاده فاسد و قدرتمندترین مرکز ثروت در کشور است).

ثانیاً، باید بتوان تفاوتی مشخص میان دو کاندیدای اصلی مقابل احمدی‌نژاد، یعنی مهدی کروبی و موسوی، قائل شد: کروبی عملاً یک اصلاح طلب است، او اساساً نسخه ایرانی از هویتی سیاسی را ارئه می‌دهد که به همه گروهها قول مساعدت می‌دهد. موسوی کاملا با او متفاوت است:‌ نام او مترادف بازدمیدن در رویایی عمومی است که انقلاب خمینی را به پیروزی رساند. حتی اگر این رویا یک "آرمانشهر" بود، باید در آن آرمانشهر اصیل انقلاب را جستجو کرد. این بدان معنی است که انقلاب ۱۹۷۹ خمینی را نمی‌توان به جریان تندروی اسلامگرایی که قدرت را در دست دارد تقلیل داد - این انقلاب بسی فراتر از آن بود. اکنون زمان به یاد آوردن شور وشوق باورنکردنی سال اول پس از انقلاب است، به همراه انفجار نفس گیر خلاقیت سیاسی و اجتماعی، تجربه‌های تشکیلاتی و بحثهای میان دانشجویان و مردم عادی. این حقیقت که چنین انفجاری باید خاموش می‌شد، گواه آن است که انقلاب خمینی واقعه سیاسی اصیلی بود، یک "گشایش" موقتی که نیروهای بی سابقه تغییر اجتماعی را آزاد می‌ساخت، لحظه‌ای که در آن "هر چیز ممکن به نظر می‌رسید". آنچه به دنبال آن واقع شد، بسته شدنی تدریجی بود که از طریق به‌دست گرفتن کنترل سیاسی توسط نظام اسلامی حاصل شد. به زبان فرویدی،‌ باید گفت حرکت اعتراضی این روزها "بازگشت سرکوب‌شد‌گان" انقلاب خمینی است.

و دست آخر، این بدان معناست که در اسلام پتانسیلی حقیقی وجود دارد - برای یافتن یک "اسلام خوب" لازم نیست به قرن دهم بازگردیم، آن را همین‌جا در مقابل چشمانمان می‌توانیم ببینم.

آینده نامشخص است - بسیار ممکن است آنان‌که بر اریکه قدرتند جلوی انفجار توده‌ها را بگیرند، و گربه ما هم به قعر دره سقوط نکند،‌ بلکه دوباره خود را بر زمین استوار بیابد. در هر صورت، رژیم ایران دیگرنه همان رژیم قبلی، بلکه قدرت خودکامه فاسدی میان بقیه خواهدبود. نتیجه هر چه شود، بسیار مهم است که به خاطر بسپاریم که هم اکنون شاهد واقعه‌ عظیم رهایی‌بخشی هستیم که در قالب جدال میان لیبرالهای غرب‌گرا و بنیاد‌گرایان ضد غرب نمی‌گنجد. اگر واقع‌بینی منفی نگرمان سبب شود ظرفیت درک بعد رهایی بخشی آن را از دست بدهیم، باید گفت که ما در غرب عملا در حال ورود به دوره پسا-دموکراتیکی هستیم که در آن به انتظار احمدی‌نژاد خودمان نشسته‌ایم. ایتالیایی‌ها اکنون نام او را میدانند: برلوسکونی. سایرین هم در صف منتظرند.

۱۳۸۸ تیر ۳, چهارشنبه

☚ «ندا»: چهره ای متفاوت از شهادت اسلامی در افکار عمومی جهان


سایت «پالیتیکس دیلی - Politics Daily» مقاله کوتاه و جالبی منتشر کرده تحت عنوان «چهرهٔ در حال تغییر شهادت»، که فکر کردم مفید باشد برایتان نقل کنم.

این مقاله نوشتهٔ «دانا تراسل - Donna Trussell» است، و بحث اصلیش راجع به چهره جدیدی از «شهادت» اسلامی است که در طی جنبش مردمی اخیر ایران به دنیا ارائه شده است، بخصوص در رابطه با مرگ «ندا آقا سلطان».

نویسنده در بخشی از مقاله مینویسد، «"موج سبز" اکنون یک چهره دارد، و آن چهره موسوی نیست. آن چهره یک زن ایرانی است، یک زن معمولی ایرانی، که افکار سیاسیش، عقاید مذهبیش، یا شاید کنجکاویش وی را به خیابان آورده است»

وی از این مینویسد که چطور ساعتی بیشتر از مرگ «ندا» نگذشته بود که همه جهانیان تصاویر دلخراش مرگ او را دیدند، که چطور از لنز دوربین به ما نگاه کرد، و چطور کمی بعد در جلوی چشمانمان برق زندگی از چشمهای پرسشگرش دزدیده شد و به یغما رفت. و مینویسد، «در عرض همان یکساعت، چهرهٔ شهادت اسلامی در افکار عمومی جهان هم از هواپیمائی که در ساختمانی فرو میرود، یا مردان نقابداری که کودکان دبستانی روس را میکشند یا مردان مسلحی در بمبئی عوض شد ... امروز آن چهره در ذهن ما جای خود را به تصویر زن جوانی داده که شلوار جین پوشیده، زنی که میتواند دوست، خواهر یا دختر خودمان باشد.»

☚ طعم شیرین یک موفقیت کوچک . . .


به نظر میرسد که تلاشهایمان برای ترغیب امریکا به دوری کردن از کودتاگران انتخابانی ایران به چند نتیجهٔ خوب رسیده است، که سه تای آنها که الان به ذهنم میرسد و در همین دو روز گذشته شکل گرفته اند عبارتند از:
  1. دولت احمدی نژاد از حضور در کنفرانس بین المللی G8 که قرار بود در مورد افغانستان و همکاری با ایران باشد بازماند.
  2. اوباما در کنفرانس خبری خودش به شدت کودتاگران انتخاباتی و خشونتهائی که پلیس دولت کودتا در مقابله با معترضین به خرج میدهند را محکوم کرد.
  3. و بالاخره همین امروز اعلام شد که امریکا دعوت خود از نمایندگان دولت کودتا برای شرکت در جشنهای چهارم جولای را هم پس گرفته است.
نمیدانم در چه روز و سالی این را دارید میخوانید، و بنا بر این نمیدانم چقدر به نظرتان با اهمیت بیاید این خبرهای کوچک. اما این را بگویم که برای ماهائی که متن این روزها را داریم زندگی میکنیم و همچون داوود خود را انسان کوچکی در مصاف گولیاثی غول پیکر (همان جالوت خودمان) میابیم، همین خبرهای کوچولو یک دنیا امید و اطمینان به دنیایمان میآورد، که تنها نیستیم و کم کم دنیا دارد صدای ما را میشنود و عکس العمل نشان میدهد.

دولت امریکا که تا همین دیروز به نظر میرسید آنقدر به پیروزی نهائی دولت کودتا اطمینان داشته باشد که سعی کند تا جای ممکن ضجه ها و فریادهای مردم ایران را نشنیده بگیرد (یا از آنهم بدبینانه ترش، جداَ به نظر میرسید با دولت کودتا زد و بند های پنهانی داشته باشد)، اکنون ظاهرا به نتیجه دیگری رسیده است و تصمیم گرفته تا مستقیم و صادقانه خونهای جوان و روشنی که آسفالتهای داغ خیابانهای تهران را رنگ کرده اند را ببیند و شهادت دهد و بگوید که میبیند و بگوید که جای خون روی آسفالت نیست، آنهم به دست همانهائی که حقوق میگیرند تا خون ملت خودشان را حفظ کنند و مقدس بدارند.

اما دلیل اینکه این عکس را هم اینجا گذاشته ام اینست که ببینید در اخبار گوگل مثلا موضوع پس گرفتن دعوت امریکا از ایران را مستقیما مربوط کرده اند با موضوع «نیکو پیتنی»، وبلاگ نویس هافینگتون پست، که در حرکتی جالب (و جدید و مهم که شک ندارم در تاریخ خواهد ماند) شروع به جمع کردن سئوالهائی که ایرانیان از دولت امریکا دارند کرد، و تا حدی موفق بود که کاخ سفید با او تماس گرفت و تقاضا کرد تا نیکو خواسته های ایرانیان را مستقیما از خودشان از طریق اینترنت، مثل تویتر، فیس بوک، و بالاترین (اینجا را ببینید مثلا، یا اینجا را، یا اینجا را) بپرسد و به آنها برساند. موضوع داغی که در بالاترین دقیقا در پاسخ به درخواست نیک درست شد را اگر نگاه کنید میبینید خیلی بی شباهت نبود به لیستی که بچه های مسیحی موقع کریسمس برای بابانوئل درست میکنند و در آن بهترین هدیه هائی که میخواهند را ردیف میکنند -پر بود از آرزو و امید، و همچنین خشم و گلایه که چرا امریکا اینقدر صم و بکم مانده در این جریان، و چطور به عنوان بزرگترین قدرت و تمدن امروز در جهان، و با اینهمه ادعای دموکراسی دوستی و آزادی طلبی، دولت و مطبوعات امریکائی این جنایتها رامیبیند و تماشا میکند و هیچ نمیگویند.

به هر حال این موفقیت های کوچک را به تمام دوستانم تبریک میگویم، چه آنها که در خیابانهای تهران سنگ در مقابل گلوله پرتاب میکنند، و چه آنها که در پس کوچه های اینترنت فکرشان را به سد سانسور میکوبند، چه در ایران باشند و چه در استرالیا، چه فارسی زبان باشند و چه سواحیلی گوی.

امروز برای اولین بار نتیجه های شیرین بدل شدن دنیای بی در و پیکر دیروز به یک دهکده کوچک را در عمل میبینیم، و از همه انسانهائی که برای اعادهٔ حقوق اولیه مان ما را یاری میدهند متشکریم.


☚ تار و مارمان خواهند کرد -اگر به خانه ها برگردیم



غلامحسین محسنی اژه ای وزیر اطلاعات امروز «مسببان اصلی کشته های حوادث بعد از انتخابات را قانون شکنانی معرفی کرد که با وجود مجوز ندادن وزارت کشور، باز هم بیانیه صادر و از مردم برای حضور در خیابانها دعوت می کنند

وقتی یک مقام رسمی، آنهم وزیر امنیت و اطلاعات میگوید «موسوی و کروبی مسئولند» این یک معنی خیلی واضح و وحشتناکی دارد: یعنی اگر شکست بخوریم اینها را به جرمهای سنگینی محاکمه خواهند کرد.

دوست من، بیا تا همانطور که موسوی و کروبی از سرنوشت و مقام و دلبستگی های خود مایه گذاشتند تا خود را در اینچنین خطری قرار دهند اما ما را تنها نگذاشتند، بیا تا من و تو هم همین لحظه عهد ببندیم تا آنها را و خودهامان را تنها نگذاریم.

باور کن دوست من، اگر قبل از رسیدن به نوعی پیروزی، هرچند کوچک، از خواسته های خودمان دست بکشیم و به خانه ها برگردیم، تار و مارمان خواهند کرد.

اول رهبرانی مثل موسوی و کروبی را محاکمه و زندانی خواهند کرد، و بعد صد ها و حتی هزاران نفر از مردم را. خون کشته شده ها را به گردن ما خواهند انداخت (که انداخته اند). مردمی که به حکم آیت الله خامنه ای وقعی ننهادند و رای گیری را قبول نکردند و به خیابانها رفتند را به عنوان محارب با امر ولی فقیه محاکمه خواهند کرد، و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل . . .

راهی که شروع کرده ایم بی بازگشت است. شکی نیست که خشم و شوق اولیه به هر حال آرام خواهند شد، و آن بسیار طبیعی است. اما آنچه اهمیت حیاتی دارد اینست که اجازه ندهیم خستگی یا ناامیدی کودکانه از اینکه پیروزی در همان هفته اول به دست نیامده اهمیت هدفمان، و عظمت کاری که آغاز کرده ایم را از ذهنمان برباید.

راهی در مقابلمان نیست بجز پیروزی، و فراموش نکنیم که تاریک ترین لحظات شب درست ساعتهای قبل از روشنی صبح هستند.


۱۳۸۸ تیر ۲, سه‌شنبه

☚ سئوال من از اوباما


دولت اوباما دیروز باز اعلام کرد که مصمم است مسئولان سفارتخانه های ایران در کشورهای مختلف را هفتهٔ آینده برای اولین بار در طی سی سال گذشته به طور رسمی به جشن سالگرد استقلال امریکا دعوت کند! (برای نمونه اینجا را ببینید). این دعوت، آن هم درست در شرایطی که دولت ایران مشغول سرکوب خشونت آمیز و قلع و قمع گستردهٔ مردم ایران است، به این جرم که خواهان روشن شدن وضعیت تقلبهای انتخاباتی هستند، در چشم مردم ایران بی اعتنائی عجیبی به تلاشهای دموکراسی طلبانه آنان به حساب خواهد آمد، و امیدوار هستیم تا آقای اوباما در این تصمیم خود، آنهم در شرایط حال حاضر، تجدید نظر نماید.

بنا بر این، سئوال من از آقای اوباما این است که «آقای اوباما، آیا در نظر شما دعوت کردن مسئولان ایران به جشن استقلال امریکا در هفته آینده بی اعتنائی به ضجه های مردم ایران نیست که به جرم طلب ابتدائی ترین حق مدنی خودشان اکنون بیش از یک هفته است تحت سرکوب و ایذاء به سر میبرند؟»

پ.ن.:

امروز، چهارشنبه بیست و چهارم ژوئن، اعلام شد که ظاهرا اوباما تصمیم خودش را عوض کرده است و دعوت دولت امریکا از نماینده های ایران برای شرکت در پارتی های چهارم ژوئیه را پس گرفته است ! به خودم و همه دوستان دیگری که برعلیه کودتای انتخاباتی احمدی نژاد تلاش میکنند تبریک میگم... خبری در این باره در سایت بی بی سی مینویسد :

این نخستین اقدام دولت باراک اوباما در اعتراض به برخورد خشونت آمیز به معترضان انتخابات ریاست جمهوری در ایران است. رابرت گیبز، سخنگوی کاخ سفید در جلسه مطبوعاتی روز چهارشنبه تاکید کرد دعوت سفارتخانه های آمریکا در سراسر جهان از این افراد دیگر اعتبار ندارد. او علت پس گرفتن دعوت از دیپلمات های ایرانی را رخدادهای روزهای گذشته در این کشور عنوان کرد.




۱۳۸۸ تیر ۱, دوشنبه

☚ از آیت الله به آیت الله: یوسف گم گشته باز آید به کنعان، غم مخور



«آيت‌الله محي‌الدين حائري شيرازي» در ارتباط با وقايع اخير ایران نامه ای به «آیت الله خامنه ای» نوشته است که در ایسنا منتشر شده است. این نامه را خدمتتان کپی میکنم، بدون اظهار نظر شخصی، چون به نظرم ارزش تاریخی دارد به عنوان نمونه روشنی از نوع پند و مشورت و پشتیبانی و توصیه هائی که «ولی فقیه» در دل این ناآرامیها از هم کاران و هم قطاران خود دریافت میکند، و نیز از آنجا که متنی است که تا حد زیادی منطق پنهان رفتارهای ایشان را به قلم میآورد و قابل مشاهده میکند.

متن کامل نامه از این قرار است:

محضر مبارك رهبر معظم انقلاب اسلامي حضرت آيت‌الله خامنه‌اي مدظله العالي

سلام عليكم بما صبرتم

خطبه اين هفته شما در تعقيب حضور 85 درصدي مردم در جمعه گذشته با آن آزادي مطلق و بالاتر از آن، آگاهي بي‌سابقه نشان از عبور امت با امام خود از مرحله‌اي و كلاسي به كلاس بالاتر است. يادتان هست در روز قبول قطعنامه كه با دعوت شما در دفتر شما حاضر شديم و هر كس براي ثبت در تاريخ مطلبي گفت. عرض كردم اين امتحان اطاعت امت از امامت در چهره حسني است و بعد از پيروزي امت در هشت سال دفاع مقدس به عنوان اطاعت امت از امامت در چهره حسيني است.

قبل از آن در روز عزل بني‌صدر در صحبت سه دقيقه‌اي كه مرحوم رجايي آن را بين هيات دولت توزيع كرده بود گفته شد،‌امت به تبعيت از امام در حال حركت است، هر كس حركت نكند جا مي‌ماند و امت وقتي به او نرسيده و مي‌خواهد به او برسد او را روي دست بلند مي‌كند و روي سر مي‌گذارد وقتي به او رسيد نگاهش از وي بر مي‌گردد، وقتي از آن گذشت وي را پشت سر مي‌اندازد و اين امت در گذشته كساني را روي سر گذاشته و بعد از عبور از آنها، آنها را زير پا نهاده است، در آينده هم كساني را روزي روي سر و زماني زير پا مي‌گذارند و از بي‌وفايي امت نيست، نتيجه حركت كردن امت و تعلق و وابستگي شخصيت‌هاست.

در روز شهادت شهيد رجايي كه با وي هفتگي كلاس داشتم گفتم عبور از هر مرحله مثل وضع حمل است و شيرازي‌هاي ما اين حالت درد كشيدن را كه مي‌بينند مي‌گويند (خدا بدتري بدهد) خدايش رحمت كند، يكه‌اي خورد اما خود را جمع كرد. نمي‌دانم چه چيزي به يادش آمده بود.

آهني كه بايد از آن شمشيري ساخته شود زير ضربات پتك مرتبا از آن ريزش مي‌كند و از ماده آن كاسته مي‌شود اما صورت به رسالت و غايت كامل خود نزديك مي‌شود با هر ريزيشي برندگي و با هر ضربه‌اي صلابت آن بيشتر مي‌شود و با هر سفري بين آب و آتش آبديده‌تر مي‌شود. امام در عبور از قائم‌مقام خود روز سختي را مي‌گذارد كه من با كسي عقد اخوت نبستم. محرمانه اشك ريخت اما دستش نلرزيد. روز عبور امت از بستگان و دلبستگي‌هاست. آيت‌الله خزعلي عمل آيت‌الله گيلاني را تكرار مي‌كند. مگر نه اين است كه به سمت آن موعود مي‌رويم، پس بايد از نهر طالوت بگذريم. فمن شرب منه فليس مني و من لم يطعمه فانه مني. تعلق به خود و آبروي خود و بستگان نوعي شرب از نهر طالوت است. امام فرمود اگر احمد كاري كند كه مستوجب حكم باشد اجرا مي‌كنم و سر من ناراحت نمي‌شود. شما براي حفظ عزت خود كاري نكردي، يادتان هست قبل از رحلت امام به يك ماه كمتر و يا بيشتر به شما عرض كردم رياست‌جمهوري تمام مي‌شود شما بعد از آن چه خواهيد كرد، گفتيد حوزه مي‌روم مگر اين كه امام نهي‌ام كند. من بعد از رياست جمهوري اگر امام به من بگويد مسوول عقيدتي سياسي ژاندارمري يكي از روستاهاي سيستان و بلوچستان شوم ترديد نمي‌كنم. شما رهبري را نخواسته‌ايد رهبري شما را خواست. رسول خدا به عمويش فرمود: يا عم ان الاماره ان طلبتها وكلت اليها و ان طلبتك اعنت اليها.

از ياد نمي‌برم روز راي ‌گيري براي رهبر را كه وقتي از شما نام برده شد ناراحت‌تر از هميشه بدون اجازه پشت تريبون رفتيد و اعتراض كرديد و شوراي نگهبان به شما گفت چرا جلوي اجراي قانون را مي‌گيريد و شما برگشتيد و به جاي خود نشستيد. رهبري شما را طلب كرده است و شما اعانت خواهيد شد. وعده خداوند حق است اگر قرار است قانون اجرا شود بايد از بزرگان كه قله اجتماع هستند آغاز شود. در كشاورزي مخزن آب را در مرتفع‌ترين نقطه قرار مي‌دهند. آب از پايين به بالا نمي‌رود. قانون هم از بالا به پايين حركت طبيعي آن است. و امرت ان اكون اول المسلمين.

آنكه بيش از هزار و صد سال است به هر كس مي‌گويد ايكم ياخذ جمره في كفه فيتركها حتي يبرد. تا بالاخره امام جمره سلطنت پهلوي را گرفت تا سرد شد، جمره حكومت بعثي را گرفت تا سرد شد. جمره استكبار جهاني در چهره اسراييل را حزب‌الله گرفت تا بعد از سي و سه روز سرد شد. حماس هم گرفت تا بعد از بيست و دو روز سرد شد.

مساله ، مساله گرفتن آتش در دست است و اين ايام آخرالزمان است كه ايمان در دل نگه داشتن از آتش در دست نگه داشتن سخت‌تر است. اين همه شهدا سوختگي‌هاي دست امت است كه آتش استكبار را نگهداشته و تا كنون از نگهداشتن آن خم به ابرو نياورده است. اين آتش بالاخره سرد خواهد شد، همانطور كه شاه و صدام سرد شدند. امام با سرد شدن آتش شاه به ميان ما برگشت و آن منتظر با سرد شدن آتش استكبار است كه زيارتش مي‌كنيم.

يوسف گم گشته باز آيد به كنعان غم مخور .... كلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور

وين دل شوريده حالش به شود دل بد مكن .... وين سر شوريده باز آيد به سامان غم مخور

گر بهار عمر باشد باز بر طرف چمن ...... چتر گل بر سر كشي اي مرغ خوشخوان غم مخور

انتهاي پيام


۱۳۸۸ خرداد ۳۰, شنبه

☚ ما مردم صبوری هستیم، ولی کارد را به استخوانمان رساندند




ما ایرانیها انسانهای صبور و کم توقعی هستیم
سی سال توی سرمان زدند و هیچ نگفتیم
ولی اینبار کارد را آنقدر فشردند تا به استخوان رسید
و وقتی گفتیم «آخ»، یک دور هم پیچاندندش
...





☚ گزیده هائی از آخرین اعلامیه میر حسین موسوی

  • حرکت خودجوش مردم رنگ سبز را به عنوان نماد خویش برگزيد. اینجانب اعتراف می‌کنم که در این امر پیرو آنان بودم [تاکید غیر مستقیمی بر خودجوش بودن جنبش اخیر و عدم کنترل وی بر آن].


  • اگر حجم عظيم تقلب و جابه‌جايي آرا، كه آتش به خرمن اعتماد مردم زده است، خود دليل و شاهد فقدان تقلب معرفي شود، جمهوريت نظام به مسلخ كشيده خواهد شد و عملا ايده ناسازگاري اسلام و جمهوريت به اثبات مي‌رسد [تهدید بسیار بزرگی برای منطق سیاسی آیت الله خامنه ای و نظام حاکم].


  • اكنون مقامات كشور [بخوانید ولایت فقیه، آیت الله خامنه ای] با صحه گذاشتن بر آنچه در انتخابات گذشت مسئوليت آن را پذيرفته‌اند و برای نتایج هرگونه تحقیق و رسیدگی بعدی حد تعیین کرده‌اند، به صورتی که اين رسيدگي‌ها موجب ابطال انتخابات نشود و نتایج آن را تغییر ندهد، حتی اگر در بيش از 170 حوزه انتخاباتي تعداد آراي به صندوق ريخته شده بيشتر از تعداد واجدين شرايط باشد. از ما خواسته مي‌شود كه در اين شرايط شكايت خود را از طريق شوراي نگهبان پيگيري كنيم، حال آن كه اين شورا در عملكرد خود چه قبل، چه حين و چه بعد از انتخابات عدم بي‌طرفي خود را به اثبات رسانده است و نخستين اصل در هر داوري رعايت بي‌طرفي است [رد عملی و صریح هر نوع قضاوت از سوی شورای نگهبان].


  • اينجانب همچنان قويا اعتقاد دارم درخواست ابطال انتخابات و تجديد آن حقي مسلم است كه بايد به صورتي بي‌طرفانه از طريق يك هيئت مورد اعتماد ملي مورد بررسي قرار گيرد، نه آن كه پيشاپيش امكان ثمربخش بودن آن منتفي اعلام شود، يا با طرح احتمال خونريزي، مردم از هرگونه راهپيمايي و تظاهرات بازداشته ‌شوند [تقابل مستقیم با سخنان دیروز آیت آلله خامنه ای که گفته بود در صورت ادامه تظاهرات مسئولیت خونریزی بر عهده رهبران آن است]


  • مطمئن باشيد كه اينجانب همواره در كنار شما خواهم ماند.


  • اينجانب چون به صحنه می‌نگرم آن را پرداخته شده برای اهدافی فراتر از تحمیل یک دولت ناخواسته به ملت، که تحمیل نوع جدیدی از زندگی سیاسی بر کشور می‌بینم. [جریان سیاسی و ایدئولوژیک پشت احمدی نژاد اهداف وسیع و گسترده ای دارند، تقلبهای انتخابات تنها نوک کوه یخی هستند که قسمت عمده اش هنوز زیر آب است]


  • آنچه اين برادر شما در در يافتن اين راه‌حل‌هاي جديد، خصوصا به جوانان عزیز توصيه مي كند اين است که نگذارید دروغگويان و متقلبان پرچم دفاع از نظام اسلامی را از شما بربايند [اجازه ندهید کودتاگران به عنوان دنباله انقلاب و شما ضد انقلاب معرفی شوید] و نا اهلان و نامحرمان، میراث گرانقدر انقلاب اسلامی را که اندوخته از خون پدارن راستگویتان است از شما مصادره کنند.


۱۳۸۸ خرداد ۲۹, جمعه

☚ همهٔ تخم مرغهای آیت الله


آیت الله خامنه ای با صحبتهای امروزش در نماز جمعه به قول خارجیها «همهٔ تخم مرغهایش را در یک سبد گذاشت»، به قول خودمان سرنوشت خودش را با یک گره کور به سرنوشت احمدی نژاد گره زد، و به قول سارکوزی، «راه غیر قابل بازگشت» را انتخاب کرد.

به هر حال ایشان صاحب تخم مرغهای خودشان هستند و هرجا دوست داشتند میگذارند، گرچه اگر من بودم توی سبد پاره پورهٔ احمدی نژاد نمیگذاشتم...

اما این تصمیم را میتوان از زاویه دیگری هم دید، به این ترتیب که رهبر جمهوری اسلامی ملت را در یک کوچه بن بست گذاشته و خودش و احمدی نژاد هم جلوش ایستاده اند، و مردم را با دو انتخاب روشن و قطعی روبرو کرده اند: مبارزه تا پیروزی، یا قبول شکست.

اما مهمتر از همه اینست که مردم خوب میدانند عملا تنها یک راه در مقابل دارند و آن مقاومت و ایستادگی تا قطعی شدن پیروزیشان است. چرا که هیچ شکی نمیتوان داشت که در غیر آنصورت همان فردای روزی که کودتا گران زمام امور را در دست بگیرند ملت را قلع و قمع خواهند کرد تا گربه را دم حجله کشته باشند و نیز درس عبرتی باشد برای آیندگان که دیگر از این غلطهای اضافی نکنند. آنها از اندیشمندان و رهبران سیاسی و مدنی شروع خواهند کرد (کما اینکه کرده اند، ببینید ظرف همین چند روز گذشته چند صد نفر را از سرشناس و غیر سرشناس به حبس فرستاده اند). هزاران تن از انها را بازداشت و بی شک بسیاری را در دادگاهها نمایشی و به سرعت به قتل خواهند رسانید تا هم جامعه را «پاکسازی» کرده باشند و هم از مردم نطق کشیده باشند، و شک نباید داشت که تا سالهای سال انتقام گستاخی خرداد هشتاد و هشت را از مردم خواهند ستانید.

۱۳۸۸ خرداد ۲۸, پنجشنبه

☚ چرا کودتاگران نخواهند توانست سر این جنبش مردمی را از تنش جدا کنند؟


چون روش سنتی قطع سر از بدن تنها در مورد جنبشهای اجتماعی سنتی کاربر دارد، و این جنبش به هیچوجه خصوصیات سنتی ندارد. استعاره «سر» و قطع آن به این دلیل بکار میرود که مانند نقش «سر» در مقابل «بدن»، در مدل سنتی یک جنبش دارای یک «رهبری» است که دو مسئولیت اصلی در قبال «بدنه» آن جنبش دارد: ۱) فرماندهی و هماهنگی رفتار مختلف اعضای بدنه، که از طریق ۲) تحلیل و فرستادن اطلاعات به آن اعضا انجام میگیرد.

تلاش کودتاگران برای قطع سر جنبش مردم ایران (از طریق دستگیری روشنفکران و مخالفان، یا بستن کانال های تلویزیونی و رادیوئی یا روزنامه ها یا تلفنهای موبایل و غیره) به دو دلیل زیر موفق نخواهد شد:

  1. چون این اولین جنبش مردمی به تمام معنی دموکراتیک و «خودجوش» در ایران است و فرماندهی خاصی ندارد که بخواهد از بدنش جداشود (یادتان باشد که در روزهای اول تظاهرات اول مردم به راه افتادند و در نیمه راه بود که موسوی و کروبی هم به آنها پیوستند!).
  2. چون اطلاعات و اندیشه در این جنبش نه از طریق چند شریان بزرگ (و بنا بر این قابل شناسائی و مسدود کردن)، بلکه از طریق مویرگهای بسیار پخش و پراکنده و شبکه وار جریان دارد، و بنا براین کودتا گران هرگز قادر به بستن راههای ارتباطی مردم نخواهند بود (این کیفیتی بسیار جدید در جهان اطلاعات است که تنها با اختراع و گسترش شبکهٔ جهانی اینترنت و تکنولوژیهای مربوط به آن ممکن شده است، کیفیتی که بدون شک جنبش مردمی اخیر ایران را به عنوان یکی از اولین جنبشهای عمیقا پسامدرن در تاریخ ثبت خواهد ساخت).


۱۳۸۸ خرداد ۲۷, چهارشنبه

☚ خوب شد خاتمی نیامد !

هر چقدر تا همان روز انتخابات هم ناراحت بودم که موسوی به جای خاتمی کاندید شده، برعکس از همان صبح‌ روز بعد از انتخابات تازه متوجه شدم که چه شانسی آوردیم موسوی به جای خاتمی کاندید شده !

فکرش را بکنید اگر توی این وضعیت خاتمی کاندیدای اصلی بود به نظر شما اصلا ممکن بود که نصف موسوی و كروبی هم «جگر» و صراحت داشت و روی خواسته های ملت اینطور با شجاعت ایستادگی میکرد؟

☚ پرچم ایران سبز و سیاه و قرمز تا ابطال انتخابات دروغین



به نشان مقاومت در برابر کودتاگران قاتل
تا زمان ابطال این انتخابات دروغین پرچم کشورمان
در چشم من مرکب از سه رنگ سبز و سیاه و قرمز خواهد بود.

روی تصویر کلیک کنید تا بتوانید نسخه بزرگتر را برای نصب در وبلاگ ها و غیره دانلود کنید .



☚ «هفته دموکراسی» را گرامی بشماریم

تظاهرات خرداد هشتاد و هشت را بایستی در خاطرهٔ تاریخی خود ئبت کنیم و به حافظه جمعی بسپاریم، چون این تظاهرات اولین نمود عملی رفتار خود جوش و بالغانه درمسیر تلاش تاریخی مردم ایران است به سوی مفهوم دموکراسی و حاکمیت مردم بر سرنوشت خود به عنوان مردمی که حق و شعور اجتماعی لازم و کافی برای در دست گرفتن سرنوشت خود را کسب کرده اند.

پیشنهاد نامگذاری این هفته به نام هفتهٔ دموکراسی را جائی (در این وبلاگ) خواندم، و معتقدم پیشنهادی است خوب، مهم و در خور توجه، و توصیه میکنم وبلاگ نویسهای دیگر هم استقبال کنند تا این پیشنهاد را به اطلاع عمومی برسانیم.

حقیقت اینست که تظاهرات و حرکتهای اجتماعی خرداد هشتاد هشت نه تنها بزرگترین و گسترده ترین حرکتهای پس از انقلاب سال پنجاه و هفت به شما میآیند، بلکه از بسیاری جهات و به دلایل محکم مختلفی میتوان این حرکت را اولین حرکت خودجوش و به معنای واقعی دموکراتیک در تاریخ ایران محسوب داشت. میگویم «به معنای واقعی» دموکراتیک، از این لحاظ که تفاوت اصلی این حرکت با جنبشها و تظاهرات و قیامهای قبلی، هرچند که آنها نیز در مسیر دموکراسی بوده باشند، اینست که این قیام زائیده از رهبری خاصی نیست، و مثلا در مقایسه با جنبش ملی کردن نفت، که در آن تنها عده معدودی که «رهبری» فکری و سیاسی جنبش را بر عهده داشتند تصویر روشنی از یک مدل دموکراتیک را در ذهن داشتند، در قیام خرداد هشتاد و هشت توده های شرکت کننده در تظاهرات عملا از معنی و بار دموکراتیک جنبش اجتماعی خود «خود آگاه» هستند.

۱۳۸۸ خرداد ۲۶, سه‌شنبه

☚ تا دنیا بداند بر ما چه میرود...



تا حقیقت را نتوانند زیر چکمه های خوف خاموش کنند . . .






☚ تیتر و عکس جالب صفحهٔ اول «بوستون گلوب» امروز در مورد انتخابات ایران

در زیر عکسی بزرگ و بسیار زیبا از دریای مواج تظاهر کنندگان در میدان آزادی، تیتر مقاله اصلی صفحه اول روزنامهٔ «بوستون گلوب - Boston Globe» امروز، که به انتخابات ایران پرداخته است، میگوید: «حاکم ایران قول میدهد که به وضع انتخابات رسیدگی خواهد کرد».

برای دیدن نسخهٔ بزرگتر روی عکس کلیک کنید:



۱۳۸۸ خرداد ۲۵, دوشنبه

☚ شکست کودتای انتخاباتی خرداد ۱۳۸۸


شاید خیلی ها فکر کنند هنوز زود است برای اینطور تیتری، اما من معتقدم بر اساس همین که تا این لحظه به دست آمده است میتوان با اطمینان خاطر شکست کودتای انتخاباتی احمدی نژاد را پیش بینی کرد.

دلایل اصلی این شکست را میتوان در چند اشتباه اساسی کودتاگران خلاصه کرد، از این قرار:
  1. اشتباه در محاسبهٔ ابعاد افکار عمومی و احساسات ملی مربوط به انتخابات و نتایج آن
  2. اشتباه در محاسبهٔ نقش تکنولوژی های جدید ارتباطی و اطلاعاتی
  3. فریب خوردن کودتا گران و خالی شدن پشت آنان از طرف آمریکا

برای شرح و بسط بیشتر این دلائل طبیعتا باید صبور بود و در انتظار جزئیات واقعه ماند. اما اجازه بدهید این دلایل را به سرعت مرور کنیم.


۱ - اشتباه در محاسبهٔ ابعاد افکار عمومی و احساسات ملی و عکس العمل جامعه

اشتباه اول کودتا گران، یعنی عدم درک و پیش بینی نوع، شدت و گسترهٔ عکس العمل جامعه در مقابل برنامه های آنان را به راحتی میتوان در سطحی بودن و سادگی طرز برنامه ریزی کودتا تشخیص داد. حقیقت آن است که سناریوئی که طرح ریخته و عمل شده است آنچنان ابعاد ساده ای دارد که از لحاظات زیادی به رفتار خود آقای احمدی نژاد و دروغهای عجیب ایشان میماند. همان طور که در طرح دروغهای عجیب و کمابیش بچه گانه به نظر میرسید احمدی نژاد و پشتیبانهایش افکار عمومی و قدرت دریافت آنان را بسیار کمتر از آنچه که هست حساب کرده باشند، این کودتای عجیب نیز با ابعادی آنچنان ساده و بر پایهٔ دروغهائی آنچنان غیر قابل باور بنا شده بود که به سادگی میتوان گمان برد طراحان آن اولا متوسط هوش عمومی را بسیار پائین تر از آنچه که هست محاسبه کرده اند، و در ثانی بر اساس همان محاسبهٔ غلط در برآورد میزان عکس العمل اجتماعی به این دروغ بچه گانه که احمدی نژاد برندهٔ قاطع انتخابات آن هم در همان دور اول شده است نیز به گمراهی رفته اند.

۲ - اشتباه در محاسبهٔ نقش تکنولوژی های جدید ارتباطی و اطلاعاتی

اما اشتباه دوم کودتاگران، که به نظر میرسد ارتباط تنگاتنگی با خاستگاه سنتی آنان نیز داشته باشد، غافل ماندن و اشتباه عمیق انان است در محاسبهٔ نوع و گسترهٔ تاثیر تکنولوژی های جدید ارتباطی، از جمله اینترنت و زیرگروههای اطلاعاتی آن (از قبیل تویتر، فیس بوک، بالاترین، ایمیل، وبلاگها، روزنامه های آنلاین و غیره). البته از همان ساعتهای اول کودتا مشخص شد که کودتاگران تا حدی از این مسئله و نقش احتمالی آن در تخریب برنامه های آنان آگاهی دارند، و با ایجاد محدودیت هائی از قبیل قطع امکان فرستادن پیامک ها و نهایتا قطع خود سرویس تلفنهای موبایل در تهران و برخی نقاط کلیدی دیگر، فیلتر کردن اغلب سایتهای داخلی و خارجی که قادر به ارائه اخبار به روز و معتبر به مردم بودند، و بستن سایتهای روزنامه ها و افراد مربوط به رقبای انتخاباتی، کودتا گران مشخص کردند که قصد جدا کردن «سر» مخالفان از «تن» انان، یا به عبارت دیگر، قطع معابر و مراجع اطلاع رسانی و تصمیم گیری از بدنه جنبش مقاومت مردمی را داشتند.

آما با اینهمه به نظر میرسد کودتاگران از میزان و درجه حقیقی نفوذ تکنولوژی های ارتباطی در بطن جامعه هیچ اطلاع دقیقی نداشتند، کما اینکه به زودی با این واقعیت مواجه شدند که بر خلاف انتظارشان، قدرت قطع گردش اطلاعات در جامعه از توان آنها خارج است، چرا که اطلاعات امروز نه از طریق چند شریان اصلی، بلگه از طریق یک شبکه پیچید و گسترده از مویرگهای ضعیف اما فراوان در متن جامعه منتشر میشود، و همین طبیعت مدرن (در حقیقت پسامدرن) اطلاعات آن را از دسترسی و گزند قدرتهای سنتی امثال این کودتاگران ایمن کرده است. به عقیده من این اشتباه را میتوان یکی از اساسی ترین عوامل شکست کودتای احمدی نژاد به حساب آورد.


۳ - فریب خوردن کودتا گران و خالی شدن پشت آنان از طرف آمریکا

این نکته سوم را باید از غامض ترین دلایل شکست کودتا دانست، و بخصوص در حال حاضر که هنوز وضعیت جهت گیری دولتهای غربی و بخصوص امریکا نهائی نشده است و جزئیات بیشتر نیز هنوز در دسترس نیست بحث و اثبات این دلیل بسیار مشکل است، و من هم آن را به وقت دیگری موکول میکنم. اما اجازه بدهید مختصرا عرض کنم که با توجه به شواهدی که در این دو سه روزه مشاهده کرده ام به نظر میرسد که آقای احمدی نژاد و پشتیبانانش با این ذهنیت قدمهای خود را برداشتند که دولتهای بزرگی از قبیل روسیه و امریکا از اقدام آنان پشتیبانی خواهند کرد. اگرچه دولت روسیه به سرعت تمام به وعده خود عمل کرد و مطبوعات و خبرگزاری های روسی نیز حتی پیش از آیت الله خامنه ای ریاست جمهوری احمدی نژاد و موفقیت قطعی وی را اعلام کردند و تبریک گفتند، اما در مورد آمریکا ظاهرا وضع کمی پیچیده تر شد.

اولین برخوردهای دولت امریکا پس از اعلام رسمی کودتا در ایران نشانه های محکمی از قرار دولت کودتا با امریکا در زمینه همکاری های آینده داشت. اولین عکس العمل رسمی امریکا را خانم هیلاری کلینتون ارائه داد، که در روز سیزدهم ژوئن، یعنی فردای انتخابات ایران، اعلام کرد امریکا امید دارد که این انتخابات «منعکس کننده خواست و اراده مردم ایران» باشد. سپس چند مقام دولتی، و خبرگزاری های مختلف امریکائی به سرعت تمام این بحث را آغاز کردند که «اکنون که مشخص شده است احمدی نژاد پیروز شده است»، اوباما کماکان سیاست نزدیک شدن به ایران را پی خواهد گرفت. مثلا این مقاله از بلومبرگ را ببینید که با تیتر: «پیروز شدن احمدی نژاد مانعی برای شروع رابطه اوباما با ایران نیست» درست روز بعد از انتخابات منتشر شد. این بحث با چنان گستردگی آغاز شد که حتی سایتهای «چپ» نیز که سنتا طرفدار حرکتهای دموکراتیک در سراسر دنیا بوده اند به همین کاروان پیوستند. مثلا این مقاله از «هافینگتون پست» را ببینید، که زیر تیتر «ایران بعد از انتخابات: امریکا چه باید بکند؟» با این جمله شروع میشود: «تا چند روز دیگر خیابانها ساکت میشوند و مخالفها به زیر زمین هایشان برمیگردند، اما جمهوری اسلامی [بخوانید احمدی نژاد] بر پای خودش استوار خواهد بود» و سپس با اطمینان دادن از پیروزی احمدی نژاد به دولت امریکا توصیه میکند که منافع خود در منطقه را فدای دفاع از اصلاح طلبان نکند. در واقع مسئله تا آن حد جدی بود که فاکس نیوز در این مقاله (که این نیز روز بعد از انتخابات منتشر شد) از قول یک مقام رسمی در دولت اوباما نوشت که دولت امریکا در حال بررسی این است که پیروزی احمدی نژاد توسط کودتای انتخاباتی میتواند به نفع آمریکا باشد چرا که دولتی که از پشتوانه مردمی کمتری برخوردار باشد بیشتر حاضر خواهد بود به خواسته های امریکا در منطقه روی مثبت نشان دهد!

اما با گذشت زمان، و به دلایلی نه چندان متفاوت با همان دو دلیلی که قبلا ذکر شد، دولت امریکا نیز به این نتیجه رسید که شاید همراهی با این کودتا در دراز مدت منافع امریکا را تامین نکند (به نظر میرسد صحبتهای اوباما در مورد درسهائی که امریکا از نتایج دراز مدت کودتا بر علیه مصدق گرفته است جدی بوده باشند!). یکی از اولین شواهد این تغییر موضع اتفاقا در همان مقاله فاکس نیوز که در فوق ذکر شد منعکس شد، چرا که وقتی من برای اولین بار مقاله را دقایقی پس از انتشارش دیدم، محتوای آن با این مقاله ای که شما الان میبینید تفاوتهای چشمگیری داشت و مطالبی که بعدا اضافه شد با لحنی بسیار روشنتر سخن از تردید ها در مورد انتخابات ایران میگفت. و در روز و ساعتهای بعد، به موازات بالاگرفتن و جدی شدن عکس العملهای مردمی در ایران، اخبار حاکی از صحبتهای افراد مختلف در دولت امریکا، از کلینتون تا بایدن، و اعلام تشکیک آنها در پیروزی احمدی نژاد نیز پر رنگ تر و واقعی تر گردید.

در هر حال امروز دوشنبه پانزدهم ژوئن است، و هنوز تنها دو سه روز از تلاشهای اولیه برای اجرای کودتا در ایران گذشته است. تا این لحظه نتایج نهائی این حکایت عملا مشخص نیست. اما در عین حال من معتقدم که با توجه به جزئیاتی که در طی همین یکی دو روز قابل مشاهده هستند هم میتوان امید فراوان داشت که پروژهٔ کودتای خرداد ۱۳۸۸ عملا شکست خورده است، یا لااقل به آن پیروزی که در نظر داشتند نرسیده است.

۱۳۸۸ خرداد ۲۴, یکشنبه

☚ تفاوت از زمین تا آسمان: عکس العمل های کروبی و موسوی در مقابل کودتاگران

شاید در هیچ کجای دیگر نشود تفاوتهای واقعی بین موضع گیری های کروبی و موسوی را روشن از متن جدیدترین اعلامیه های آنها که امروز منتشر شده اند متوجه شد. خودتان قضاوت کنید...

کروبی در اطلاعیه اش میگوید:

واکنش های خود جوش شما به اعلام نتایج دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نشان دهنده آگاهی و تعهد شما نسبت به ایران اسلامی و عدم مشروعیت نتیجه اعلام شده برای انتخابات 22 خرداد 1388 است گرچه می دانید و می دانیم که اگر امکان داشت این واکنش ها از راههای قانونی و در چارچوب های مدنی انجام می شد از مطلوبیت بیشتری برخوردار بود، اما در حال با توجه به حضور آگاهانه شما مطمئن باشید نامزدهای مورد علاقه شما در این دوره انتخابات از حق خود و شما کوتاه نخواهند آمد .
ترجمه:
چون امکان واکنش های قانونی و مدنی برایمان باقی نگذاشته اند، به نافرمانی مدنی و واکنش های خودجوش حتی به شکل غیر قانونی ادامه دهید و از حق خودتان کوتاه نیائید.


اما از طرف دیگر در همان روز، خطاب به همان مردم و در مورد همان اتفاقات، موسوی در اطلاعیه خودش میگوید:

ما به عنوان کسانی که به نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن پایبندیم اصل ولایت فقيه را یکی از ارکان این نظام می‌دانیم و حرکت سیاسی را در چارچوب‌های قانونی دنبال می‌کنیم . . . . توصیه موکد و مجدد این خدمتگزار شما آن است که به صورت مسالمت آمیز و با رعایت اصل عدم برخورد مخالفت‌های مدنی و قانونی خود را در سراسر کشور ادامه دهید.
ترجمه:
احتیاج به ترجمه ندارد !!


☚ رویترز: در خیابانهای تهران رویاها به خاکستر بدل شده اند


«فردریک دال»، خبرنگار «رویترز» امروز گزارشی از راه پیمائی شبانه خود از جنوب به شمال خیابان ولی عصر نوشته است که انسان را بی اختیار به یاد فیلم Apocalypse Now (اینک آخرالزمان)، یا حتی خود Heart of Darkness کنراد میاندازد.

وی در شرح خیابان ولی عصر مینویسد: «این شاهرگ طولانی شهر تهران که در آن انبوه طرفداران موسوی هر شب با هیاهو و هیجان گرد میآمدند، اکنون زیر چکمه های پلیسهای ضد شورش باتوم به دست است که به جنگ هزاران تظاهرات کننده ای آمده اند که دولت را به دزدیدن رای های خود متهم میکنند. شیشهٔ خورد شده و کومه های آتش اینجا و آنجا بر شورشی گواهی میدهند که اعلام پیروزی قاطع احمدی نژاد به دنبال آورده است».

«دال» از ایستگاههای اتوبوس مینویسد که «عملا یک به یک آنها در هم شکسته شده بود و عابران مجبور بودند از میان لایه های شیشه خورد شده راه خود را به سختی پیدا کنند»، و شرح میدهد که چگونه خود او در راه چند بار با پلیسهای باتوم به دست و موتور سوارانی برخورد که به ماشینهای مردم حمله میکردند و خودش را نیز در حوالی ونک دو بار مورد ضرب و شتم قرار دادند.

از شیشه های شکستهٔ بانک ها مینویسد، و از تابلوهای خرد شده ای که در سرتاسر خیابان آویزانند، و گزارشش را با این صحنه به پایان میرساند:
پلیس جوان و خسته ای کلاه خودش را در دست گرفته و گوشه ای ایستاده، به فارسی میپرسم «جنگ بود؟»، شانه هایش را بالا میاندازد و میگوید، «نه، انتخابات».



۱۳۸۸ خرداد ۲۳, شنبه

☚ از رای دادنمان پشیمان نباشیم !


اگر اینبار هم انتخابات را تحریم کرده بودیم، درست مثل دوره قبل باز هم احمدی نژاد انتخاب میشد، اما باز مثل دوره قبل هیچ راهی نداشتیم که به دنیا نشان بدهیم این دولت دروغگو و متقلب است و رای های ما را دزدیده اند . . .

☚ اعلام تردید بی سابقهٔ دولت امریکا نسبت به صحت نتایج انتخابات ایران


به گزارش فاکس نیوز دولت امریکا در حرکتی بی سابقه برای اولین بار به طور رسمی اعلام کرده است که نسبت به صحت نتایج انتخابات اخیر ریاست جمهوری ایران [که محمود احمدی نژاد را پیروز قاطع رای گیری اعلام کرده است] تردیدهای واقعی دارند.

یک مقام عالیرتبه در دولت امریکا به این شبکه خبری گفت، «تحلیلگران ما این را غیر قابل باور میدانند که میر حسین موسوی در شهر زادگاه خودش رای های کمتری از محمود احمدی نژاد آورده باشد، و یا اینکه مهدی کروبی کمتر از یک درصد رای آورده باشد».

۱۳۸۸ خرداد ۲۱, پنجشنبه

☚ چرا ریاست جمهوری احمدی نژاد از بزرگترین موفقیتهای دشمنان جمهوری اسلامی بود؟


به سه دلیل بسیار واضح و ساده.
در طی چهار سال ریاست جمهوری خود، محمود احمدی نژاد با موفقیت تمام:
  1. تبلیغات منفی دشمنان خارجی جمهوری اسلامی در جهت خطرناک، خشونت طلب و رادیکال جلوه دادن کشور ایران را از طریق رفتار و گفتار رسمی خود در رسانه ها و اذهان عمومی مردم جهان حک و تائید کرده است و به این ترتیب دست دولتهای مخالف ایران را برای اجرای انواع تحریمها، جرائم و محدودیتهای اقتصادی و اجتماعی بر علیه دولت و مردم ایران باز گذاشته است
  2. به دلیل واقعیات فوق، وجهه بین المللی جمهوری اسلامی را شدیداً تضعیف و تخریب کرده است، تا جائی که ماشین دیپلماسی بین المللی ایران عملا منزوی و فاقد قدرت عملکرد دیپلماتیک گردیده است
  3. به علاوه، بخصوص در آخرین روزهای قدرت خود، وجهه داخلی جمهوری اسلامی را عمیقا خدشه دار کرده است تا جائی که در روزهای اخیر آنچنان شکاف عمیقی به بدنه اصلی سیستم قدرت در جمهوری اسلامی وارد آورده است که تعمیر و جبران آن برای حکومت اسلامی بسیار مشکل و شاید عملا غیر ممکن باشد

و بی جهت نیست که:
  • سال گذشته روزنامه اسرائیلی هاآرتص از قول رئیس سابق موساد «افراهیم هالوی» احمدی نژاد را «هدیه خدا به اسرائیل» خواند،

  • ماه گذشته «ایلان برمن»، معاون رئیس «شورای سیاست خارجی امریکا» شخص احمدی نژاد را «یک هدیه» به اسرائیل دانست،

  • «کن پولاک» از انستیتوی «بروکینگز» در یک سخنرانی در کنفرانس لابی اسرائیل در امریکا (آیپاک) به صراحت اعلام کرد که اگر شخصی به جز احمدی نژاد در ایران انتخاب بشود اجرای سیاستهای براندازانه، بخصوص تحریمهای اقتصادی «در معرض خطر قرار خواهند گرفت»، و دلیل آنرا هم اینطور توضیح داد که «به قول یکی از مسئولین دولت جرج بوش، احمدی نژاد بهترین دیپلمات ما بوده است و با هر سخنرانیش یک کشور دیگر را به متحدین ما بر علیه جمهوری اسلامی اضافه کرده است. اگر کس دیگری رئیس جمهور ایران بشود که روش های احمدی نژاد را کنار بگذارد، کار ما در توجیه تحریمهای شدیدتر علیه جمهوری اسلامی بسیار مشکل خواهد شد»

  • و حدود دو ماه پیش، یوری آونر، نویسندهٔ اسرائیلی، نوشت «من نمیگویم که احمدی نژاد مامور موساد است، تا کسی نتواند مرا به دادگاه بکشاند، اما من میگویم که اگر احمدی نژاد مامور موساد بود رفتار متفاوتی با همین که دارد نمیداشت. و نیز اینکه اگر احمدی نژاد وجود خارجی نداشت، موساد میبایست او را به وجود بیاورد. در هر صورتش، کمکی که وی به دولت اسرائیل کرده است بی نظیر است»


۱۳۸۸ خرداد ۲۰, چهارشنبه

☚ «گاردین»: موسوی سبز است، احمدی نژاد قهوه ای !!



وضعیت عجیب و غریب انتخابات رنگارنگ ریاست جمهوری ایران به جائی کشیده که خبرگزاری های خارجی هم متوجه جریان شده اند و از طنزهای رنگی با کاندیداهای انتخابات میگویند. روزنامه «گاردین» مثلا مقاله ای در مورد کاندیدا ها و رنگهایشان در قسمت بلاگهای خبریش منتشر کرده که شاید جالبتر از همه شان قسمت مربوط به احمدی نژاد باشه. نویسنده مطلب فوق کاریکاتوری که اینجا مشاهده میکنید را تحت عنوان «کارتونی از یک هنرمند ناشناس ایرانی» منتشر کرده و در کنارش نوشته:

«رنگ احمدی نژاد قهوه ای است. و برای اینکه شکی در ذهنها باقی نماند که معنی این رنگ چیست، او را در حال ورود به توالت میبینیم. از همان چهار سال پیش که به قدرت رسید احمدی نژاد موضوع جوکهای بسیاری بود، اما اکنون با هر روزی که به انتخابات نزدیکتر میشویم این جوکها تند تر و سخت تر شده اند و شخصیت او را نشانه رفته اند. جامعه ایران تا حدی به هیجان و در صحنه آمده که آن را به انقلاب سال ۱۹۷۹ مشابهت میدهند.


اما رنگ موسوی سبز است. این مرد میانه رو که بیشترین احتمال شکست دادن احمدی نژاد را دارد، خودش را با موفقیت به عنوان کاندیدای سبز شناسانده است -گرچه رنگ سبز نه برای رجوع به طبیعت و محیط زیست، بلکه به عنوان یک رنگ نماینده اسلام و پیشرفت معرفی شده است.




مهدی کروبی، ملای اصلاح طلب، رنگش سیاه و سفید است، تا نماد پول نفتی باشد که قول داده اگر رئیس جمهور شود به مردم کوچه و بازار خواهد رساند. زیر نویس: خواب دیدی خوش باشه!





اما آن یکی کاندیدای محافظه کار و فرمانده پیشین سپاه پاسداران، محسن رضائی، رسما رنگ خاصی ندارد و کمپینش بیشتر الکترونیکی است. ولی کارتون هائی که توسط هنرمند ناشناس ایرانی از او کشیده شده رنگ او را قرمز انتخاب کرده است -تا علامت گذشته نظامیش باشد و رنگ خونی که بر دستهایش مانده.



۱۳۸۸ خرداد ۱۷, یکشنبه

☚ حساب من در بالاترین *ستاره دار* شد !


البته پدیدهٔ «ستاره دار کردن» هنوز در بالاترین رواج پیدا نکرده، و حساب من فقط «بسته» شده،
ولی خوب، ستاره دار کردن ملت هم شاید پیشنهاد بدی برای کدخدهای «ده بالا» نباشه و
ظاهرا حتی با نظام جدید حکومتی در آنجا هم جور در میاد . . .




البته عذر میخوام که کمی عصبانی هستم و طعنه خود به خود راهش را باز کرد به میان کلماتم... ولی به هر حال مسئله اینجاست که حساب نه ماهه من را در بالاترین جوانمرگ کرده اند، آنهم بدون اینکه هیچ توضیحی یا شرحی یا اخطاری یا «چیزی» داده باشند به من صاحب حساب.

تنها چیزی (با اجازهٔ جناب میر حسین البته) که به ذهنم میرسد در این میان این است که چند روزهٔ اخیر، به موازات سنگین شدن نرخ رد و بدل اطلاعات در مورد انتخابات ریاست جمهوری در ایران، بالاترین شروع کرده است به اجرای چندین تغییر اساسی در سیستم کاربردیش، که در نظر من خیلی از آنها حساب نشده و در جهت کمتر شدن میزان آزادی گردش اطلاعات، یا همان دموکراسی مجازی در بالاترین بوده است، یا اگر حساب شده هستند که چه بدتر...

و منهم به هر حال در چند جا این نظرم را روشن بیان کرده ام (مثلا اینجا یا اینجا)، و یکی دو بار هم نوک انتقادم را متوجه یکی از صاحبان سایت با نام کاربری «مهدی» (آقای مهدی یحیی نژاد) کرده ام (مثلا اینجا)، که گرچه ایشان را نمیشناسم، اما از چند لینک و نظرهائی که اینجا و آنجا داده اند احساس کرده ام دیدگاههای اجتماعی و سیاسیشان چندان علاقه عمیقی به مفهوم دموکراسی و «آزادی» ندارد. علاوه بر این مدتی است که در کنار افزایش نابهنجار تعداد و نوع کاربرها (نابهنجار از لحاظات مختلف، که اگر فرصتی و نیازی شد جائی دیگر بحث خواهم کرد)، جناب مهدی و همکاران شروع کرده اند به ارائهٔ مفاهیم و قوانینی با دیدگاه کمابیش سنتی و غیر (اگر نه ضد) دموکراتیک در بالاترین، آنهم با شیوه ای کاملا بسته و غیر شفاف.

اگر این انتقادات من (که محتوایش البته از همینی که در پاراگراف قبلی دیدید فراتر نرفته است) موجب بسته شدن حساب من شده باشد که، خوب، نشانه بدی است از روزهای در پیش برای بالاترین، و باید کم کم فاتحه آن بالاترین زیبائی که یکی دوسال است جامعه ایرانی در اینترنت را به هیجان آورده است را خواند.

از سوی دیگر البته این امکان هم شدیدا وجود دارد که بسته شدن حساب من یک «اشتباه» بوده باشد (بخصوص که اخیرا از قرار به «اتوماتیک» شدن رسیدگی به حسابها و جلوگیری از تقلبها هم خبر شنیده بودم)، یا اینکه به واسطه ناراحتی شخصی یکی از «بالادار» ها (که همان گشت های کمیته، یا ماموران نهی از منکر و امر به معروف بالاترین باشند) از حرفهای من صورت گرفته باشد، که در صورت اول خوب جای امید زیاد است که این اشتباه رفع شود ، و در صورت دوم امید است آن بالادار مهربان متوجه شود که این روش خوبی برای برخورد با کسانی که حرفشان را دوست نمیداریم نیست و حساب ما را هم باز به جریان بیاندازد.

به هر حال عجالتاً من امروز یک ایمیل نوشته ام به info@balatarin.com برای رسیدگی به بسته شدن حساب من، تا ببینیم چه میشود و چه پاسخی خواهم گرفت . . . از دوستان عزیزی هم که این متن را میخوانند بسیار سپاسگزار (یا سپاسگذار، اگر ترجیح‌ میدهید!) خواهم شد اگر عضو بالاترین هستید و میتوانید پیامی از من به صورت کامنتی زیر لینکهائی مثل این لینک مثلا، به مدیران سایت منتقل کنید (چون تا آنجا که شنیده ام ایمیل ها روزها و گاهی هفته ها طول میکشد تا خوانده شوند!) تا اگر اشتباهی شده است لطف کنند و برطرف کنند.


پی نوشت:

امروز (شنبه سیزدهم ژوئن، مصادف با کودتای انتخاباتی در ایران) از مسئولان بالاترین پاسخی به دستم رسید و در آن دلیل بسته شدن حسابم توضیح داده شد، که عبارت باشد از شکایت چند کاربر از من به دلیل دادن رای های منفی به لینکهایشان، و نیز دعوت کردن افراد به نافرمانی در بالاترین. پس از آنکه پاسخی به این یادداشت دادم، ایمیل دیگری به دستم رسید به این مضمون که حساب من دوباره باز شده است و مرا به کوشاتر بودن در اجرای قوانین بالاترین دعوت میکرد.

از مسئولان بالاترین برای باز کردن مجدد حسابم تشکر میکنم.

۱۳۸۸ خرداد ۱۶, شنبه

☚ تحقیر ایران و ایرانی را متوقف کنیم


من جان خود را در بیان حقیقت به مخاطره افکندم
و آنها حتی از دادن یک رای ابا دارند !
محمد مصدق


اگر دلتان برای ایران میسوزد اما هنوز مطمئن نیستید رای بدهید یا نه،
پیشنهاد میکنم این ویدئو را حتما ببیند.





☚ احمدی نژاد و استفاده از زنان در انتخابات


هنوز احمدی نژاد با صراحت ازجنسیت و زیبائی زنانه برای تبلیغ استفاده نکرده بود
که خوب، اینهم از ایشون. به هر حال مگه طرفدارای احمدی نژاد دل ندارند؟
اصلا مگه مسئله امروز ما موی دخترا و لباس پوشیدن جووناست؟

به هر حال من که هیچ اعتراضی به این ندارم.


عکس از آسوشیتد پرس است.




عکس از سایت هم میهن است


۱۳۸۸ خرداد ۱۴, پنجشنبه

☚ تحریم انتخابات = خودکشی ملی



تحریم انتخابات برابر است با خودکشی دسته جمعی برای ملت ایران.
مشکل میشود چیز دیگری به این اضافه کرد.

اما خوشبختانه مردم ایران خیلی از چهار ساله جهنمی حکومت احمدی نژاد درس گرفتند، اینقدر که خوب متوجه باشند چقدر رای دادن مهم است و اینکه اگر خودشان به داد خودشان نرسند هیچکس به دادشان نخواهد رسید، نه تحریمی هائی که خارج از کشور نشسته اند و دلشان به حال هیچ چیز غیر از منافع خودشان نسوخته و مردم را به خودکشی سیاسی دعوت میکنند تا انبان ادعاهاشان لبریز شود از مدرک علیه جمهوری اسلامی، و نه قدرت طلب هائی که داخل کشور هستند و دلشان به حال هیچ چیز به جز توهمات و منافع خودشان نسوخته و به راحتی حاضرند خفه شدن مردم در زیر چکمه های خشونت و اعتقاد را به تماشا بنشینند.

❦ ❦ ❦

ضمنا: تصمیم یک گروه به خودکشی جمعی شاید عجیب و باور نکردنی به نظر برسد، اما در تاریخ نمونه های فراوانی دارد.

اگر میخواهید در مورد خودکشی دسته جمعی بیشتر بدانید، توصیه میکنم از این مقالهٔ روزنامه «سلام» شروع کنند، یا اگر انگلیسی ترجیح‌ میدهید، از این صفحهٔ ویکیپیدیا.

۱۳۸۸ خرداد ۱۲, سه‌شنبه

☚ کرّوبیان: این دوقلو ها رای خود را به کروبی خواهند داد




دوقلوهای زیبائی که حامی کروبی/کرباسچی هستند !



پ.ن.:‌ کرّوبیان فرشتگان مقرب را گویند و ایشان را در عالم هیچ تعلق و تدبیر و تصرفی نیست...