۱۳۸۸ دی ۳, پنجشنبه

نیویورک تایمز: تنها راه باقی مانده برای متوقف کردن ایران بمباران سایتهای هسته ای است


در مقاله ای به قلم «الن کوپرمن - Allan J. Cooperman»، مدیر برنامه پیشگیری از اشاعه تسلیحات اتمی در دانشگاه تکزاس، که در روزنامه نیویورک تایمز منتشر شده است، تنها راه حل عملی و واقعی برای متوقف کردن تلاشهای جمهوری اسلامی برای دسترسی به بمب اتمی حمله هوائی و بمباران مراکز صنعتی هسته ای در ایران دانسته شده است. با توجه به اهمیت این مقاله، متن کامل آن را برای شما ترجمه کرده ایم، که در زیر ارائه میگردد. این متن توسط صادق رحیمی و احسان صفاری به فارسی بازگردانده شده است.

لطفا توجه کنید که نقل و بازنوشت بخش یا همه این ترجمه تنها با ذکر نام مترجمان (صادق رحیمی و احسان صفاری) و محل انتشار (سایت کالچراللاجیک) آزاد است.

تنها یک راه برای متوقف کردن ایران وجود دارد
به قلم الن کوپرمن، مدیر برنامه جلوگیری از اشاعه سلاحهای اتمی در دانشگاه تکزاس
منتشر شده در روزنامه نیویورک تایمز، بیست و سوم دسامبر 2009
ترجمه به فارسی توسط صادق رحیمی و احسان صفاری

پرزیدنت اوباما به جای گله کردن باید نفس راحتی بکشد از این که ایران معامله اتمی را که او پیشنهاد کرده بود قبول نکرده است، معامله ای که از همان آغاز پر از مسئله بود. طبق آن معامله که رسما از طریق سازمان ملل ارائه شده بود، ایران بایستی حدود 2600 پوند [حدود 1180 کیلوگرم] اورانیوم غنی شده، یعنی تقریبا سه چهارم ذخیره های اعلام شده اش را به روسیه بفرستد، و سال بعد به اندازه کافی سوخت پس بگیرد که بتواند مرکز تحقیقاتی تهرانش را برای سه دهه تامین کند. این پیشنهاد ایران را ملزم نمیکرد به اینکه برنامه غنی سازیش را متوقف کند، اگرچه چندین قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل چنین توقفی را خواستار شده بودند.

به این صورت انگار ایران قرار بود در مقابل تخلفاتش از قوانین بین المللی پاداش بگیرد، آنهم با سوخت اتمی. و از طرف دیگر در عرض یک سال یا حتی کمتر از آن هم به احتمال قریب به یقین ذخایر اورانیوم غنی شده اش را باز سازی و هرگونه تاثیر احتمالی آن معامله در زمینه پیشگیری از تولید سلاح ‌اتمی را بی معنی میکرد.

از این گذشته، با دادن سوخت برای رآکتور ها به ایران، آن معامله از دو طریق به تولید سلاحهای اتمی کمک میکرد. اول، ایران میتوانست به کار رآکتور تحقیقاتی خود ادامه بدهد، که محلی برای تحقیق بر روی تکنولوژی تسلیحاتی جداسازی پلوتونیوم بوده است (بله، همانطور که ایران اشاره کرده است، آن رآکتور ایزوتوپ های با مصرف طبی نیز تولید میکند. اما آن ایزوتوپ ها را میتوان در بازارهای بین المللی هم خرید، کاری که بیشتر کشورها از جمله ایالات متحده میکنند.) عدم اجرای معامله اتمی اوباما به این معنی است که سوخت رآکتور ایران به احتمال زیاد در عرض دو سال به پایان خواهد رسید و تنها پنج شش کشور قادر به ارائه سوخت تازه به آنها خواهند بود، وضعیتی که میتواند مورد استفاده قرار بگیرد تا ایران را به توقف برنامه غنی سازی خود در فشار قرار دهد.

از سوی دیگر، میزان بسیار زیاد سوخت غنی شده با درصد بالا که قرار بود به ایران داده شود به آن کشور اجازه این را میداد که مقداری از آن را به مصرف برنامه بمب سازیش برساند. در واقع بسیاری از متخصصان معتقدند که استفاده از اورانیوم موجود در آن سوخت برای غنی ساختن تا حد تسلیحاتی بسیار راحت تر میبود، چرا که اورانیوم تولیدی خود ایران دارای خلوص کمتری است. مسئولان دولت اوباما گفته بودند که تحویل اورانیومی که به صورت سوخت در آمده باشد امکان غنی سازی بیشتر آن برای مصارف تسلیحاتی را خواهد گرفت، اما این واقعیت ندارد. جدا کردن اورانیوم از سوخت و قابل غنی کردن ساختن آن کاری است نه چندان پیچیده که میتواند حد اکثر در عرض چند هفته عملی گردد.

بنا بر این، اگر آن معامله عملی شده بود، در واقع مثل این بود که با دادن اورانیوم بیست درصد غنی شده با خلوص بالا به ایران یک فرصت خوب برای ساختن اورانیوم نود درصد غنی شده تسلیحاتی داده شده بود.

این موضوع یک سئوال را به ذهن میآورد: اگر آن معامله میتوانست به ایران در ساختن بمب کمک کند، پس چرا دولت ایالات متحده چنین پیشنهادی داده بود، و چرا ایران آن را رد کرد؟ پاسخ واقعی به هردوی این سئوالات را بایستی در سیاستهای داخلی جستجو کرد. پرزیدنت اوباما در پی آن بود که جلوی انتقادات جمهوری خواهان را بگیرد که میگفتند مدل چند جانبه وی در زمینه جلوگیری از برنامه اتمی ایران بی فایده است. عملی شدن این معامله به وی این امکان را میداد که لااقل برای یکی دوسال ادعا کند که بحران را حل کرده است و ایران را از امکان به راه انداختن یک برنامه «تولید سریع» بمب اتمی باز داشته است.

اما واقعیت این است که هیچکس انتظار چنین رفتاری [تعقیب برنامه تولید سریع] از ایران را نداشته بود، چرا که دست زدن به چنان برنامه ای بدون تردید یک عکس العمل نظامی بین المللی را در پی میداشت که میتوانست برنامه بمب سازی را قبل از رسیدن به هدفش فلج کند. آنچه ایران به احتمال بسیار بیشتری انجام خواهد داد این است که برنامه خود را به مرور زمان و با یک سری تخلفات کوچک پیش خواهد برد، تخلفاتی که هر یک به تنهائی به اندازه کافی بزرگ محسوب نشوند که برخورد عملی سنگین را برانگیزند، اما در کنار هم و به مرور زمان ایران را قادر به ایجاد تسلیحات اتمی کنند. برای مثال، در حالی که ایران به ناظران بین المللی اجازه میدهد که سایت غنی سازی شناخته شده اش در نطنز را مورد بازدید قرار دهند، تقاضاهای سازمان ملل برای تعطیل کردن آن سایت را نادیده میگیرد، و در آنجا به تکمیل و بهینه سازی فناوری های لازم برای تولید اورانیوم تسلیحاتی در سایتهای مخفی خود، مثل آن یکی که به تازگی نزدیک قم کشف شده است ادامه میدهد.

خلاصه مطلب اینکه معامله پیشنهادی اوباما فایده ای به عنوان توقف امکان تولید سریع تسلیحات نداشت، چرا که آن امکان از قبل هم چندان زیاد نبوده است، اما از طرف دیگر به تولید دراز مدت بمب کمک میکرد:‌ یک نمونه کلاسیک از فدا کردن امنیت ملی در پای منافع سیاسی داخلی توسط دولت.

اما رد کردن معامله توسط تهران نیز متاثر از سیاستهای داخلی بود، از قبیل انتخابات تقلب آمیز اخیر و وحشت سنتی از دخالتهای غرب. محمود احمدی نژاد در آغاز از این معامله استقبال کرد، چرا که متوجه شد که به نفع برنامه تسلیحاتی ایران خواهد بود. اما معترضان داخلی او، که وی خود به آنها برچسب همکاری با کشورهای غربی زده است، با این اتهام که وی در شرف فروختن منافع ایران به غرب میباشد به وی حمله کردند.

* * *

تحت چنین فشار های داخلی ،‌ احمدی نژاد مجبور به تغییر موضع خود شد. اما ایران به سوخت راکتور نیاز دارد، و او تهدید به غنی سازی اورانیوم در داخل کشور تا به سطح 20 درصد کرده است. این اما تنها یک بلوف است، زیرا حتی اگر جمهوری اسلامی بتواند اورانیوم ناخالص خود را بیشتر غنی کند، باز فاقد ظرفیت لازم برای ساخت عناصر سوخت از اورانیوم خواهد بود. هدف واقعی احمدی نژاد این است که جامعه بین المللی را وادار کند تا سوخت غنی شده را تامین کند بدون نیاز به اینکه ایران قسمت عمده اورانیوم غنی شده‌اش را تسلیم کند.

در واقع ، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی در حال حاضر همین را پیشنهاد کرده است: مبادله یک ربع اورانیوم غنی شده ایران در مقابل تحویل فوری سوخت برای 10 سال مصرف در راکتور تحقیقاتی تهران. این امر اجازه استفاده از راکتور را میدهد ، قسمت عمده اورانیوم غنی شده ایران را حفظ میکند، و اجازه میدهد تا آن کشور به غنی سازی هم ادامه بدهد --نتایجی که حتی برای دولت اوباما نیز قابل قبول نیست.

رد طرح پیشنهادی اولیه از طرف تهران آشکار سازنده است. این نشان می دهد که ایران، صرف نظر از تشویق یا تحریم، به دلایل سیاسی داخلی حتی نمی تواند امتیازات موقت در مورد برنامه بمب خود به غرب بدهد. از آنجا که سیاست مسالمت آمیز هویج و چماق کارآیی ندارد و اشغال نظامی نیز بسیار خطرناک خواهد بود، ایالات متحده انتخاب سختی را پیش رو دارد: حملات هوایی نظامی علیه تاسیسات هسته ای ایران، یا قبول دستیابی ایران به سلاح های هسته ای .

خطرات ناشی از رضایت آمریکا به دستیابی ایران به تسلیحات اتمی بدیهی هستند. جمهوری اسلامی گروه های تروریستی را با نقض قراردادهای بین المللی مسلح میکند. حتی مخالفین داخلی احمدی نژاد نیز از مسلح کردن گروههای تروریستی حمایت کرده اند. اگر ایران به زرادخانه هسته ای دست یابد ، خطرات به سادگی بیش از حد بزرگ خواهند بود، که جمهوری اسلامی بخواهد تبدیل به قلدر منطقه شود و یا تروریست ها را با بمب اتمی مسلح سازد.

این پذیرفته است که برای از کار انداختن کامل نیروگاه های هسته‌ای بمباران هوایی ممکن است کار آمد نباشد. برخی از مراکز هسته‌ای در عمق زمین هستند و ممکن است نابود کردن آنها از طریق هوا انجام پذیر نباشد. همچنین ممکن است مراکزی وجود داشته باشد که آمریکا از آنها بی خبر است، و نیز اقدام نظامی می تواند به انحاء مختلف منجر به نتیجه معکوس گردد، از قبیل تضعیف اپوزیسیون سیاسی در ایران ، شتاب دادن به برنامه بمب اتمی، و یا بر انگیختن حملات تلافی جویانه علیه نیروهای آمریکایی و متحدانش در منطقه.

اما تاریخ نشان می دهد که حمله نظامی می تواند کارآمد باشد. حمله هوایی اسرائیل در سال ۱۹۸۱ به راکتور اوسیراک در عراق که تقریبا تکمیل شده بود مانع دستیابی سریع عراق به سلاح های هسته ای مبتنی بر پلوتونیوم شد و عراق را مجبور ساخت تا بیشتر به دنبال دستیابی تدریجی به تسلیحات مبتنی بر اورانیوم شود. یک دهه بعد ، جنگ خلیج فارس نیز منجر به کشف و نابودی برنامه تعقیب اورانیوم عراق شد ، که در نهایت صدام حسین را از پیگیری بیشتر سلاح های هسته ای منصرف کرد، حقیقتی که حتی سازمانهای اطلاعاتی امریکا تنها پس از تهاجم سال 2003 از آن مطلع شدند. شبیه به آن طرح ، برای متقاعد شدن تهران به کنار گذاشتن تلاش خود برای دستیابی به سلاح های هسته ای، سایتهای اتمی ایران ممکن است نیاز به بیش از یک بار بمباران داشته باشند.

در مورد خطر تضعیف اپوزیسیون ایران در پی حمله نظامی آمریکا، تاریخ نشان می دهد که اثر آن موقت خواهد بود. به عنوان مثال حملات هوایی ناتو به یوگسلاوی در سال ۱۹۹۹ برای کوتاه مدت باعث تقویت حمایت از رییس جمهور اسلوبودان میلوسویچ شد ، اما مخالفان دمکرات او را در سال آینده شکست دادند.

بله، جمهوری اسلامی می تواند با کمک رسانی به مخالفان آمریکا در عراق و افغانستان به تلافی برخیزد، اما جمهوری اسلامی در هر حالتی چنین میکند. به دلیل ترس از بر انگیختن تلافی متقابل از طرف ارتش آمریکا، رهبران ایران به اقدامات جدی تر علیه نیروهای ایالات متحده علاقه مند نیستند -- و بهتر است همچنان بی علاقه بمانند. جنگ در عراق و افغانستان نشان داده است که نیروهای مسلح ایالات متحده قادر بر کنار کردن رژیمها است و اگر بخواهد می تواند ظرف چند هفته چنین هدفی را به عمل درآورد.

مشوق ها و تحریم ها کار نخواهد کرد ، اما حملات هوایی می توانند باعث تنزل و باز داری برنامه بمب هسته‌ای ایران بدون هزینه و خطرهای فراوان برای آمریکا باشند، و در نتیجه ارزش امتحان را دارند. این حملات باید با دقت بسیار تنها تاسیسات هسته ای را هدف قرار دهند تا به جمهوری اسلامی یادآوری کنند که اگر به اندازه کافی ابله باشدکه دست به حملات تلافی جویانه بزند، بسیاری از مراکز ارزشمند دیگر نیز می توانند بمباران شوند .

سوال نهایی این است که این حملات هوایی باید به دست چه کسی انجام گیرند؟ اسرائیل اشتیاق زیادی برای حمله به ایران در صورت عدم توقف غنی سازی اورانیوم نشان داده است، و برخی ازعقاب ها در واشنگتن ترجیح میدهند که این کار توسط اسرائیل انجام شود تا از شعله ور شدن آتش ضد آمریکایی در جهان اسلامی اجتناب شود.

اما سه دلیل قانع کننده وجود دارند که ایالات متحده خود باید به این حملات دست بزند. اول ، تسلیحات پنتاگون برای نابود کردن تاسیسات دفن شده زیر خاک بهتر از تسلیحات اسرائیل هستند. دوم، بر خلاف نیروی هوایی نسبتا کوچک اسرائیل، نیروهای ایالات متحده می توانند با تهدید به گسترش حملات نظامی ایران را از اقدامات تلافی جویانه منصرف کند (بله ، اسرائیل به طور ضمنی می تواند تهدید به استفاده از سلاح هسته‌ای نماید ، اما جمهوری اسلامی ممکن است آن تهدید راجدی نگیرد). در نهایت ، به دلیل دسترسی ارتش آمریکا به تمام نقاط جهان، حملات هوایی علیه ایران همچنین هشداری قوی خواهد بود به کشورهای دیگری که در پی ایجاد زرادخانه هسته‌ای هستند.

مذاکره برای جلوگیری از گسترش سلاح های هسته ای همیشه به اقدام نظامی ترجیح دارد. اما در صورت شکست دیپلماسی ، اجتناب از استفاده از قدرت نظامی معادل با عقب نشینی است. در حال حاضر به نقطه‌ای رسیده‌ایم که حملات هوایی تنها گزینه محتمل با چشم اندازی برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای است. به تعویق انداختن اقدام نظامی تنها فرصتی برای ایران فراهم می کند که به گسترش ، پراکنده کردن و سخت تر کردن تاسیسات هسته ای خود در مقابل حمله بپردازد. هر چه زودتر ایالات متحده اقدام کند بهتر است.




۳ نظر:

  1. خوب حالا شما به چه دلیل این را در وبلاگ خود منتشر کردید؟ آیا این معنی این است که با حمله نظامی آمریکا به ایران موافقید؟

    پاسخحذف
  2. دوست عزیز، اینکه پرسیده اید چرا این را در وبلاگم منتشر کرده ام واقعا سئوال حیرت انگیزی است که به نظرم تنها از یک خاستگاه میتواند برخیزد، آنهم تفکر انکار و تفکر سرکوب و یا به عبارت معمولش، تفکر کبک است -همان که سرش را زیر برف میکند تا دنیا آرام شود و خطرها برطرف.

    این متن را در وبلاگم منتشر کرده ام چون این متن در روزنامه ای با اهمیت نیویورک تایمز منتشر شده است، و این متن را در وبلاگم منتشر کرده ام چون این متن نشانگر تغییرات بزرگی در طریق تفکر در جامعه بین المللی و امریکائی در مورد ایران و نحوه برخورد با جاه طلبی های اتمی دولت جمهوری اسلامی است. با ندیدن و نخواندن و نشنیدند این جور متنها افکار و واقعیت وجودی نویسنده هایشان از بین نمیرود، بلکه فقط ما امکان تفکر آزادانه و معقولانه را از خودمان و از مردممان سلب میکنیم...

    خیر، بنده هیچ علاقه ای به حمله نظامی امریکا یا هر دولت دیگری به کشورم ندارم. اما بر خلاف برخی از هموطنانم، علاقه ای به گول زدن خودم هم ندارم. این دولت کشور و ملت من را سالهاست که آرام آرام در سراشیب خطری بزرگ انداخته است، و هرتلاشی که کمکی به بیدار کردن مردم و متوجه کردن خطری که این دولت و تفکرات فاشیستی و صاحب الزمانی آن متوجه کشور و ملت ما کرده است مثبت و مفید است. اگر این متن در وبلاگ من منتشر شده است معنیش این نیست که معتقدم امریکا باید به ایران حمله کند، بلکه معنیش این است که معتقدم مردم ایران باید خبر های بد را بشنوند و بدانند که احتمال حمله نظامی به خاکمان هرروز دارد بیشتر میشود.

    پاسخحذف
  3. صادق رحیمی عزیز، لطفن ایمیل خودتون را چک کنید. آخرین ایمیل...

    پاسخحذف

اگر مطلب بیشتر از هفت روز عمر دارد کامنت شما برای اطمینان از اسپم نبودن بررسی خواهد شد، اگر مطلب کمتر از هفت روز عمر دارد کامنت شما مستقیم منتشر خواهد شد